باید خواند
مرگ ماریا کاتالینا کابرال، شخصیت محوری در رسوایی فساد که اکنون کشور را فرا گرفته، احساس اولویت نادرست ما را به شدت برجسته کرده است.
میتوان تصور کرد که بردن اسرارش به گور، خشم ما را بیشتر دامن میزند. ظاهراً اینطور نیست؛ ما برای خودمان بیش از حد خوب هستیم، اگرچه از پلیس خود کمی کمک گرفتیم. با اعلام مرگ به عنوان خودکشی، یک تراژدی شخصی، خیلی زود، حتی قبل از کالبدشکافی، آنها حساسیتهای درست را در بین ما سادهلوحان برانگیختند؛ آنها به ما بهانهای دادند تا عقب بنشینیم و فضای خصوصی برای سوگواری فراهم کنیم.
حتی زمانی که کالبدشکافی پیشنهاد شد، به عنوان یک فکر بعدی آشکار، شوهر کابرال آن را به عنوان نوعی هتک حرمت یا انکار برخی حقوق طبیعی زیر سوال برد: چه چیز بیشتری حالا که او مرده، از او نیاز است؟ و دوباره، پلیس کم و بیش تسلیم شد.
و بنابراین، برای لحظهای ترتیب اولویت به حالت تعلیق درآمد. البته کریسمس نیز به عنوان فصل مناسبی عمل کرد. به هر حال، هیچ تحقیق فعالی به سرعتی که باید انجام میشد، صورت نگرفت.
اما چگونه این امتیاز فاصله دادن، تعلیق اجرای قانون، حتی فقط برای لحظهای، میتواند در بستری که این مرگ کاملاً مشکوک رخ داده، توجیه شود؟
کابرال نه تنها یکی از کسانی بود که به عنوان ذینفع از انحراف صدها میلیارد پزو مالیاتدهندگان که برای پروژههای کنترل سیل اختصاص یافته بود به جیب مقامات (در میان دیگران، جدای از امثال او، سناتورها و اعضای مجلس نمایندگان، مسئولان بودجه، حسابرسان و مهندسان) و پیمانکاران دولتی نام برده شد؛ به عنوان معاون برنامهریزی و مشارکت عمومی-خصوصی در وزارت کارهای عمومی و بزرگراهها (از سال 2014)، او به سادگی در موقعیت استراتژیکی قرار داشت که نمیتوانست از سوءظنهای همدستی اجتناب کند. در واقع، او به عنوان یک تسهیلکننده داخلی، فرد کلیدی برای توطئه متهم شد.
ساعاتی قبل از مرگش، او درخواست کرده بود که در جاده کنار صخره تنها گذاشته شود، اشارهای که برای هر کسی که میدانست او چه چیزی را تجربه میکند، غیرقابل اشتباه بود. با این حال، ظاهراً همه اینها برای رانندهاش، تنها همراهش در آن زمان، گم شده بود: او نه تنها او را از دید خارج کرد، بلکه او را تنها گذاشت. به زودی، بدن شکسته او روی صخرههای پایین یافت شد.
تصویری از او که روی سنگر کنار جاده نشسته، که توسط رانندهاش قبل از اینکه او را تنها بگذارد گرفته شده،ممکن است کنجکاوی و حدس و گمان بیپایانی درباره اینکه چه افکاری در آن زمان ذهن او را مشغول کرده بود، الهام بخشد. مطمئناً، آن افکار ارزشی بیش از یک سکه بیارزش داشتند، به طوری که کسانی از ما که فقط آرزو داریم همه عدالت سزاوار خود را دریافت کنند، احتمالاً با بررسی تأملات قبل از مرگ او احساس دوبرابر فریب خوردن میکنند.
با مردن، او از همه مسئولیتهای دنیوی فرار میکند، و با سکوت ابدیاش، به متهمان همراهش در شانس آنها با قانون کمک میشود. بنابراین، بازیابی پول مالیاتدهندگان دزدیده شده، که ماهیت مشخص عدالت را به ویژه برای کسانی که توسط فساد به محرومیت دائمی محکوم شدهاند، میسازد، بسیار دشوارتر از آنچه که ممکن بود اگر او از طریق بازگرداندن داوطلبانه و شهادت، پاک میشد، میشود.
با این حال، همیشه پاک شدن آخرین گزینه است. و در فرهنگی که فساد توسط توطئه بین نهادی انجام شده و پول بیشتر و آسانتری به دست میآورد، وسوسه مقاومت، تصور میکنم، به ویژه دشوار است.
به مرتکبان اعتماد کنید که ابتدا سعی میکنند با رشوه راه خود را آزاد کنند، یا فرار کنند و پنهان شوند، یا با قانون معامله کنند، یا، همانطور که در مورد نادر و شدید کابرال، جان خود را فدا کنند به این امید که میوههای به دست آمده نامشروع آن فداکاری غیرقابل ردیابی و قابل ارث و بدون بازگرداندن باقی بمانند. – Rappler.com


